اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

نکاتی چند درباره جنبش کارگری و آگاهی طبقاتی-

آگاهی طبقاتی کارگری به بیان دیگر آگاهی کمونیستی در ابعاد مختلف‌اش تا حدود ابتدائی معینی بطورخودبخودی، در تطابق با جایگاه عینیِ اجتماعیِ طبقه‌کارگر در  نظام  سرمایه‌داری، در میان کارگران بوجود‌می‌آید. این آگاهی در این حدود، مستقیماً براساس موقعیت اقتصادی و اجتماعی کارگر و شیوه زندگی‌اش و تجربه‌هایش از مبارزاتی که برای خواسته‌ها و مطالبات اقتصادی خود در چارچوب حاکمیت سرمایه بانجام میرساند،  بصورت گرایش‌های فکری و اخلاقی معینی در ذهن او تکوین  میابد و بدینسان بخشی از ذهنیت او را تشکیل ‌میدهد. اما رشد و ارتقاء این آگاهی به سطحی بالاتر ، به خودآگاهی طبقاتی رشدیافته و شفاف- که لازمهُ مبارزه کارگر علیه سرمایه در ابعاد سیاسی بطوراعم و برای سرنگونی سرمایه‌داری و برپائی سوسیالیسم بطور اخص میباشد- منوط و وابسته به این است که او تا چه اندازه و چگونه در معرض آموزشِ مستقیمِ ایده‌ها و عقایدِ رشدیافتهُ واقعاً کمونیستی بصورت نظریه‌ها و نظرات تدوین‌شدهُ معینی قرار‌گیرد. ایده‌ها و عقاید کمونیستی (ایده‌ها و عقایدی که خصائص اخلاقی کارگری را نیز منعکس مینمایند) عبارت از ایده‌ها و عقایدی هستند که مبتنی‌بر و منبعث از جایگاه عینیِ اجتماعیِ طبقه‌کارگر در جامعهُ بورژوائی میباشند، ولی در سطح رشد‌یافته‌ و شفاف توسط کمونیست‌ها، پیشروان انقلابی طبقه‌کارگر بصورت نظریه‌ها و نظرات معینی تدوین‌ و ارائه شده و توسط اینها ازطریق آموزش و روشنگری و افشاءگری به توده‌های کارگر انتقال داده‌میشوند به بیان دیگر به درون توده‌های طبقه‌کارگر برده‌میشوند. این ایده‌ها و عقاید کارگری وبطورکلی‌تر جهان‌بینی کمونیستی رشدیافته در سطح اندیشه ، چنانکه دیده‌میشود، اصولاً بازتاب و انعکاس جایگاه اجتماعی طبقه‌کارگر هستند و از این جایگاه منبعث میشوند و لذا از طبقه کارگر وجنبش‌کارگری جدا و مستقل نیستند ولی از آنجا که بلحاظ ساز‌‌وکار عملی توسط پیشروان انقلابی طبقه‌کارگر بصورت نظریه‌ها و نظرات معینی تدوین گشته و توسط اینها به میان توده‌های کارگر و به درون جنبش کارگری برده‌میشوند، از این لحاظ جدا و مستقل از طبقه‌کارگر محسوب میگردند.

این انتقال ایده‌ها و عقاید رشد‌یافتهُ کمونیستی به توده‌های کارگر توسط کمونیست‌ها، ممکن است درعمل مستقیماً درارتباط با و درجریان مبارزات خودبخودی کارگران صورت‌گیرد و البته این مبارزات زمینه مساعدتری برای آن بوجود می‌آورند ولی اساساً به شیوه‌ای مستقل از اینگونه مبارزات انجام‌میگیرد؛ تبلیغ و ترویج و آموزش ابعاد مختلف جهان‌بینی کمونیستی، روشنگری و افشاءگریِ با محتوا و جهت‌گیری کمونیستی در میان کارگران یا به بیان دیگر آموختنِ ایده‌ها و عقایدِ رشد‌یافته و شفاف کمونیستی توسط آنان عمدتاً شامل فعالیت  یا کار مستقلی بدین شرح میباشد: انتشار نوشته‌هائی مانند نشریه و کتاب  یا ایراد سخن‌رانی یا روشنگری و افشاءگری شفاهی از طریق رسانه‌ها و غیره از سوی کمونیست‌ها و یادگیری و آموختن و پی بردن ازطریق مطالعه یا گوش کردن و دیدن یا گفتگو و بحث‌کردن و غیره از سوی توده‌های کارگر.

مبارزات صنفی و اقتصادی کارگران در جامعهً سرمایه‌داری هرچقدر هم وسیع و مستمر و مداوم باشد و در دوره های  مختلف طولانی مدتی انجام‌گیرد، بدون کار معین و مستقلِ ترویج و تبلیغِ کافی و مناسب و موثرِ آگاهی‌های رشدیافتهُ کمونیستی در میان آنان، به مبارزات سیاسی و اجتماعی علیه کلیت نظام بورژوائی منتهی نخواهد‌شد. بعنوان یک مثال و نمونه بزرگ، میتوان مبارزات طبقه‌کارگر در  کشورهای  سرمایه‌داری پیشرفته کنونی را موردتوجه قرارداد که بمدت  یک یا دو قرن است که بیشر یا کمتر جریان دارد ولی معمولاً تحت نفوذ و سلطهُ ایده‌ها و گرایش‌های بورژوارفورمیستی و غیرکمونیستی قرارداشته و تقریباً هیچگاه بطور‌واقعی و مشخص کلیت نظام بورژوائی ر ا مورد تهدید قرار نداده  و – به درست یا نادرست- خواستار سرنگونی این نظام و برپائیِ سوسیالیسم نبوده‌است.

درواقع آنچه که در تحولِ مبارزات طبقهُ کارگر به مبارزاتی علیه کلیت نظام طبقاتی سرمایه‌داری و برای برپائی سوسیالیسم  نقش تعیین‌کننده ایفاء مینماید همان توده‌گیر‌شدنِ  ایده های رشدیافتهُ واقعاً کمونیستی و اشاعهُ کافیِ این ایده‌ها در نزد طبقه‌کارگر است، که توسط کمونیست‌ها و احزاب انقلابی کمونیست انجام می‌پذیرد و درعین حال به حمایت توده‌های کارگر از این افراد و احزاب نیز تحقق می‌بخشد. بطورکلی، بیش از دل‌بستن  به «برانگیختن» و تکوین و توسعهُ مبارزات کارگران و حتی امکاناً بسیار بیشتر از این دل‌بستن باید به فکرِ امرِ گسترش و ارتقاء آگاهی‌های کمونیستی در نزد آنان بود و برای آن فعالیت نمود. مبارزات کارگری هرچقدر هم توسعه و تداوم‌یابد، بدون برخورداری کافیِ کارگران از خودآگاهی طبقاتی، از آگاهی کمونیستی، هیچگاه، بلحاظ انجام پیروزمندانهُ انقلاب موردنیاز جامعه و بطوراخص انقلاب سوسیالیستی و تحقق پیروزمندانهُ سوسیالیسم ، راه به جائی نمی‌برد.

همچنین اگر رابطهُ آگاهی کمونیستی کارگران را با سازمان‌یابی و تشکل آنان در جوامع سرمایه‌داری موردتوجه‌قرار دهیم، خواهیم دید که در روابط بین این دو علی‌القاعده و معمولاً آگاهی کمونیستی تعیین‌کننده است. این چگونگیِ وضعِ آگاهی کمونیستی در نزد کارگران است که به تشکلات آنان، چه بصورت تشکلات توده‌ای یعنی سندیکاها و اتحادیه‌ها( بعنوان تشکلاتی که در دوره‌های عادی و نبودِ موقعیت انقلابی معمولاً برای بهبود شرایط کار و افزایش دستمزد و بهبود شرایط زندگی و غیره توده‌های طبقه کارگر مبارزه میکنند) و چه بصورت «شورا»ها ( که در موقعیت‌های عینی انقلابی نمایندگان واقعی کارگران در آنها متشکل و  توده‌های کارگر از آنها بعنوان ابزار یا ظرف سازمانی‌اشان برای پیشبرد مبارزه سیاسی و انقلابی خود حمایت مینمایند)، خصلت و جهت‌گیری معینی می‌بخشد. در تحزب‌یابیِ کمونیستیِ کارگران که عبارت از تشکل‌یابیِ کارگران پیشرو و آگاه در  احزاب کمونیستی است نیز این چگونگی وضعِ آگاهی کمونیستی این عموم کارگران است که ازلحاظ انتخاب یا تشکیلِ حزب معینِ دلخواه اشان بطورکامل و ، متناسب با میزان تأثیرگذاری‌اشان در این حزب ،  بلحاظ چگونگی این حزب و کارکردهایش و غیره تاحدودی بیشتر  یا کمتر نقش تعیین‌کننده ایفاء میکند.

حمید پویا
9 ژوئن 2014

                                                                                                                              

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Translate »