اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

این مصاحبه بمناسبت چهارمین سالگرد اعتراض عمومی مردم اذربایجان دولت جمهوری اسلامی به توده های ترک زبان با رفیق نادری صورت میگیرد. به برخورد نژاد پرستانه نشریه ایران ارگان

این مصاحبه بمناسبت چهارمین سالگرد اعتراض عمومی مردم اذربایجان دولت جمهوری اسلامی به توده های ترک زبان با رفیق نادری صورت میگیرد. به برخورد نژاد پرستانه نشریه ایران ارگان

سئوال رفیق نادری نظر شما در رابطه با برخورد راسیستی نشریه ایران واعتراض توده های مردم به ان چیست

در بیست و دو اردیبهشت سال هزارو سیصدو هشتادو پنج نشریه دولتی ایران در بخش کودکان کاریکاتوری از یک سوسک کشیده و این سوسک را با مردم شریف اذری مقایسه میکند.این بیحرمتی فاشیستی نشریه دولتی جمهوری اسلامی با اعتراضات میلیونی زحمتکشان اذری و غیره اذری مواجه شده و در شهرهای مختلفی مثل تبریز اصفهان قزوین تهران ارومیه و … تظا هراتهائی در اعتراض به برخورد نشریه مزبور صورت میپذیرد که گزمه های جنایتکار جمهوری اسلامی با دستگیری شکنجه و کشتار معترضین پاسخ میگوید.از ان تاریخ تا کنون در سالگرد این برخورد کثیف نژاد پرستانه دولتی به مردم شریف اذربایجان هر ساله توده های زحمتکش جامعه به خیابانها ریخته و به رژیم جمهوری اسلامی اعتراض میکنند. و هم اکنون نیز بیش از دویصد فعال این حرکت در زندانهای جمهوری اسلامی زیر بازجوئی و شکنجه قرار دارند. و صدها نفر مرتب مورد بازجوئی و بی حرمتی مامورین دولتی قرار میگیرند. این عمل رژیم جمهوری اسلامی را همچون تمامی بر خوردها و اعمال غارتگرانه و جنایتکارانه اش میبایستی با تمام نیرو و در عرصه های داخلی و  بین المللی محکوم و به مصاف کشید.رفیق نادری همانطوری که گفتید علت ویا بهانه این حرکت چاپ کاریکاتور روزنامه دولتی ایران بود. ایا فکر نمیکنید که این اعتراضات منشا اقتصادی و سیاسی و تاریخی مهمتری دارد که به این حرکت دامن زد وبا بهانه قرار دادن توهین روزنامه ایران صدها هزار نفر به خیابانها ریختند و اعتراضات خود را نمایان ساختند.نزدیکترین تاریخ این برخوردهای نژاد پرستانه با هدف سرمایداری بر میگردد به شکست جنبش مشروطه و مبارزه سنگر به سنگر مبارزین با ارتجاع فئودالی و امپریالیستی بعد از شکست این جنبش برای تحقیر انقلا بیون و برای جلو گیری از تکرار انقلاب سناریوی تحقیر به خلقهای تحت ستم  وارد مرحله نوینی میشود و بخشی از تلاش ضد انقلابی دولتهای سرکو بگر را تشکیل میدهدواز این نظر هیچ شکی نیست که اینگونه حوادث ریشه های عمیقتری دارند اما خود این مسئله اهانت به خلق اذر بایجان را نمیشود مجرد قلمداد کرد زیرا گذشته از این برخورد فاشیستی اینکه این برخورد حکایت از چه ریشه های ضد انقلابی و ضد انسانی میکند به خودی خودبیان کننده پدیده ای مرکب است که به حیات جامعه سرمایداری و شیوه ما لکیت و تولیدش گره خورده و در تکمیل پروژه سد کردن تحولات اجتمائی عمل میکند و این دولتها بدون ان نمیتوانند براحتی اقدام به استثمار توده های کارگر کنند. بدون این شیوه ها نمیتوانند وحدت طبقه کارگر را در هم بکوبند. بدون استفاده از این ابزارها وحدت کارگران شکست نا پذیر می گردد. و هر جا هم که از دست سرمایداری ابزارهای تحمیق و اها نتش بیرون امده بلای  جانش شده و کارگران حسابشان را کف دستشان گذاشته اند. جمهوری اسلامی هم تافته جدا بافته در این مناسبات سرمایداری نیست بخشی از ان است و عینا مثل ان عمل میکند. تاریخ فاشیزم هیتلری و نسل کشی کمونیستها وانسانهای مبارز و همچنین قتل عام وسیع یهودیان اروپا و روماها بخودی خود گویای این واقعییت است که هر زمانی که بحران یقه سرمایداری را بگیرد برای خروج از بحران به هر اقدام ضد خلقی دست میزند منجمله فعا لیتهای راسیستی ایشان افزایش میابد. رهبران جمهوری اسلامی نیز در ادامه سیاستهای ضد کارگری و ضد خلقی شاه که همواره در وضعیت بحرانی بسر برده یا میبرند هوای هژمونی طلبی فارسیش گل کرده و میداند که دیگر با اویزان شدن به اسلامش پاسخ دوره بحرانی جدید را نخواهد داد اسلامی که در ان سالها سرمایه را از خطر انقلاب کارگری وکمونیسم نجات داد و جایگزین موقتی ناسیو نالیسم رسمی دولت شاه شد امروز دست و پا گیر شده و ان یکی یعنی ناسیو نالیسم ارایشی جدید کرده و وارد میدان شده که اینبار اسلام را برای مدتی به ارشیو بسپارد و ناسیو نالیسم را علم کند که اگر توانست سرمایه را از خطر شبه کمو نیسم برهاند. دوره های بحرانی اغاز شده  وتحولات مهمی در راه است  میبایستی تبلیقات سکولاریسم سرمایداری کردو احزاب کمونیسم کاغذی ساخت و ردیف توده ای اکثریتی را افزایش داد به ناسیو نالیسم در مقابل خطر کمونیسم نیرو داد و مبارزهطبقه کارگر  رادر مقابل سرمایه بی خطر و بی اثر ساخت. تاریخ سرمایداری گواه این است که رنگ لباس برای سرمایداری اهمیتی ندارد اهمیت اصلی در ادامه شرایط موجود است سرمایداری میتواند مذ هب را لباس تن خود سازد یا ناسیو نالیسم را یا از سکولا ریسم کاغذی سخن گوید اصل نجات سرمایه است میتواند دمکرات دیکتاتور یا دیکتاتوردمکرات شود در هر دو حالت حفظ دولت مالکیت خصوصی مقدس است نه چیز دیگری. به هر حال وضعیت بازجوی خوب و بد را دارد که یکی با شلاق دیگری با شکلات اعتراف میگیرد در هر دو  موردهدف یکی است.انچه مهم است این است که اقدام روزنامه ایران در اهانت به خلق اذر بایجان اتفاقی نیست که یک نویسنده احمق نادان و نا لایق از دستش در رفته و چتین غلطی کرده این عمل کامل اگاهانه و با هدف قبلی صورت گرفته است زیرا به لحاظ سیاسی سخن از یک یار گیری جدید ان هم در حوضه سکولاریسم تبلیقاتی سرمایداری میکند و نیروهای ضد کمونیستی اپوزیسیون سلطنت طلب و جمهوری خواه و … را هوادار علنی خود میسازد ودر عین حال به ایجاد یک ناسیو نالیسم  دفائی مورد نیاز خود نیز در بین ناسیو نالیستهای ملل دست میزند. و در ان میدان هم عرصه را با اراجیف ناسیو نالیستی بر طبقه کارگر و کمو نیستها تنگ میکنند . والترناتیو مسخره ای برای حل بحرانهای اقتصادی اجتمائی خود میابد.اینها به تعبییر لنین توله سگهائی هستند که در مقابل فیل پارس میکنند. رژیم جمهوری اسلامی بدون فاشیزم عریان قادر به کسب زمان برای حیات انگلیش نخواهد شد زیرا رژیم از ایجاد کار برای ملیونها بیکار جامعه حل مسئله فقر فحشا و مسئله مسکن مسئله زنان کودکان نو جوانان مسئله اموزشهای عمومی بهداشت و درمان و اعتیاد عاجز است. جمهوری اسلامی تن به ازادی های بی ازار نیز براحتی نمیدهد زیرا هر قدم کوچکی به پیش که به جمهوری اسلامی تحمیل شود اتشی در خرمنگاه خود او است و بساطش بر چیده خواهد شد.جمهوری اسلامی خود مسبب همه این نا بسامانیهاست است بهمین دلیل اقدام به یک چنین اعمالی میکند چون بدون ان مفهوم ندارد و نخواهد داشت.  این رژیم از هیچ گونه اعتبار سیاسی و اجتمائی در جامعه بر خوردار نیست حتی همپالگی های امپریا لیستش که کمتر از این رژیم استثمار و جنایت نکرده اند نیز جرئت اشکارا دفاع کردن از اینها را نمیکنند. و فقط با توسل به ابزار سرکوب دولتی توانسته تاکنون حکومت کند و بختش یاری کرده که کمونیستهای ایرانی هنوز ضربه های دوره های گذشته را با خود حمل میکنند در غیر این صورت اوضاع بگونه ای دیگر بود. برخورد روزنامه ایران بخشی از سرکوب سیستماتیک اعترا ضات طبقاتی است و تا زمانی که دولت سرمایداری جمهوری اسلامی با انقلاب اجتمائی سوسیا لیستی سر نگون نشود این اعمال ادامه خواهد داشت. و تا این اعمال ضد انقلابی ادامه دارد مقاومت در برابر ان نیز وجود خواهد داشت و هر چقدر مقاومت کارگران و توده های زحمتکش ماهیت سوسیا لیتی بخود بگیرد سر نگونی جمهوری اسلامی از احتما ل به واقعیت و از  تئوری به عمل نزدیکتر میشود . رفیق نادری با توجه به این معضلات اقتصادی اجتمائی سیاسی و تاریخی که پشت این حرکت خوابیده چه کاری از دست سازمانهای سیاسی کمونیستی بر می اید که این اعتراضات اجتمائی را مو ثر واقع سازند.ببینید اگر نیروهای انقلابی نتوانند معضلات مختلفی مثل مسئله تشکلات کارگری مسئله زنان کودکان نوجوانان و مسئله ملی و اقلیتهای مذ هبی را در یک کلیت و از زاویه مارکسیستی ان بررسی و ارزیابی و نتیجتا برای حل معضلات مختلف به یک مبارزه مشترک و اصولی دست بزنند که حاصل این مبارزه مشترک و اصولی سازماندهی طبقه کارگر برای انقلاب سوسیا لیستیش است بررسی و حل این مسائل در حوضه مجرد با قی مانده و پیدا کردن راه حل مناسب مشکل میشود و ما علیرغم اینکه با  اعتراضات توده های ملیو نی مواجه خواهیم شد قدرت سازماندهی و تاثیر گذاری را از دست خوا هیم داد. لذا نیروهای انقلابی و کارگری که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستنند و اصولا با اساس مناسبات سرمایداری در نبرد هستند و وعده سر خرمن  مثل مجاهدین به توده ها نمیدهند که اول سر نگونی و بعد تصمیم دولتی بایستی راه حلهای معقولانه ای برای پیوند های تاریخی بین خود و توده های زحمتکش جهت حل مسائل اساسی  بپردازند. نتیجتا نیروهای کارگری و کمونیستی مامیبایستی رفتار سکتاریستی دوران کودکی را رها کنند و بر روی اصول مشترکی که مانیفست کمونیست سمبل ان است متحد شوند.

ابتدا به ساکن میبایستی به ریشه  این نوع اعتراضات پرداخت زیرا بدون پاسخ منطقی به مسائل انهم از نظر ریشه یابی ان و تاریخ طلوع و غروبش مشکل بتوان به حل مسئله کمک نمود .حداقل برای محافل سیاسی حل مسئله ملی با تفاوتهای فاحشی که بین دو گرایش سرمایداری و پرولتری  وجود دارد روشن است. تفاوتها در راه حلهائی است که ارائه میشود.و این راه حلها حامل اطلا عات یک طبقه هستند.همچنین تفاوتها ناشی از اختلاف سلیقه و نفهمی نیست ناشی از تضادهای اشتی نا پذیر و اشتی پذیر طبقاتی است. اعم از اینکه این نوع راه حلها عملی هستند یا خیر انقلابی یا ضد انقلابی هستند. گرایش حاکم بورژوازی بعد از شکست انقلاب مشروطه تمامی تلاشهایش را بکار برده در راستای اجهافات اقتصادی سیاسی و فرهنگی که در کلیت به ملل تحت سلطه میشود را با نفی وجود معضل ملی و با دخیل بستن به مذهب شعیه و ناسیونالیسم  ایرانی حل کند.و یا اینکه با اتها مات خرابکار و جدائی طلب امر به قتل عام معتر ضین دهد .بخش دیگرش یعنی بورژوازی غیر حاکم این ملتها با شعارهای جدائی و تشکیل دولت استثماری خودی که دولت به اصطلاح ملی نامیده میشود و یا جمهوری فدرال بورژوازی بدیل مذبو هانه میشوند.هر دو اینها تضا دشان اشتی پذیراست و این دو گرایش حاکم و غیر حاکم بورژوائی لازم و ملزوم همدیگرند و بجز سهم خواهی از منابع غنی استثمار کارگران چیز دیگری نمی خواهند و هیچ گونه تضاد اشتی نا پذیری مابین اینها وجود ندارد حتی اگر مجبور شوند به روی هم اسلحه بکشند. تاریخ و اهدافشان یکی است دو برادری هستند که سر میراث پدری به جان هم افتاده اندو هر کدام پیش مردمی که هیچ سودی در مسئله ندارند اشک تمساح میریزند.اینها عوام فریبانی هستند که دست شیطان را هم از پشت بسته اند . اگر زمانش برسد با هم به زد و بندهای سیا سی نیز میپردازند همچنان که تاریخ تا کنون نشان داده است و هر دو این گرایشات ضد کمونیستند و از همین زاویه ضد کارگرو با هزار رشته به سرمایداری بین المللی مر بوطند.اماطبقه کارگر اوهم خواهان حل مسئله ملی است اما بشیوه خودش یعنی بشیوه سوسیا لیستی به حل مسئله نگاه میکند.بررسی این نظرات و رفتارهای این دو طبقه و دو گرایش متخاصم در حل مسئله ملی یک عمل تاریخی است و یک واکنش انی انهم از روی نیازهای عوام فریبانه و سر خوردگی سیاسی نیست. شکی نیست کشورهائی که بر اساس نیازهای سرمایه بین الملی و با تصمیم از بالا سرمایداری شده اند بر خلاف کشورهای امپریالیستی مادر که انقلابات بورژوا دمکراتیک را پشت سر گذاشته اند و فقط از عدم یک انقلاب انهم انقلاب کارگری در رنج هستند کشورهای ومزبوراز عدم دو انقلاب در رنج هستند. انقلاب بورژوا دمکراتیک و انقلاب کارگری .بعبارت دیگر در این کشورها جامعه حامله فرزند دوقلوئی است یکی انقلاب بورژوا دمکراتیک و دیگری انقلاب سوسیا لیستی . تاریخ از اولی با اراده انقلابی طبقه کارگر جذر گرفته  ودومی را حاکم خواهد کرد. یعنی از جائی که دوران ما دوران انقلابات بورژوائی نیست زیرا مناسبات سرمایداری با انقلاب بورژوائی و بدون ان جاری است و روابط اجتمائی تا روستا ها نیز روابط کالائی است کودک نخست یعنی انقلاب بورژوا دمکراتیک در  رحم این مادر صد سال است که مرده هر چند نادانان ناسیو نالیست اینرا نفهمند. اما درد زایمانش مساوی با درد زایمان کودک زنده و رشد یابنده و لایق حیات در تاریخ یعنی انقلاب کارگری است و از جائی که این مادر یعنی سرمایداری به اصطلاح ملی نمی پذیرد ویا منافعش اجازه نمیدهد که بپذ یرد که این کودک یعنی انقلاب بورژوا دمکراتیک جمهوری ملی و دمکراتیک وجمهوری دمکراتیک خلق مرده و انرا بعد از تولد باید به گورستان تاریخ انتقال دهد عقلش را از دست داده و هذیان گوئی میکند لذا تلاش برای زایمان کودک دوم یعنی سازماندهی برای انقلاب سوسیالیستی هم کودک مرده را به گورستان میفرستد هم این دیوانه ها ئی که رویاهای ناسیو نالیستی اشان پایانی ندارد را ارام میکند. و توده های ملیونی را نه تنها از استثمار سرمایداری نجات میدهد بلکه بساط هر گونه تحقیر فاشیستی را نیز بر می چیند.

اما رژیم سرمایداری جمهوری اسلامی که وارث سیاستهای سرمایداری شونیستی رژیم شاهنشاهی است استثمار ملیونها کارگر و زحمتکش جز لاینفک وجودش بوده و ایدئو لوژی حاکمش را تشکیل میدهد و حل هر مسئله ای قبل از اینکه به اخلاق حاکم پیوند بخورد از محاسبه سود و زیان اقتصاد سرمایداری عبور میکند و  سی سال جنایت و غارت کارگران و زحمتکشان گواهی این مسئله را میدهد که اولا تاریخ نشان داد که اسلام بعنوان یکی از ایدئولوژی های جامعه طبقاتی چه استعدادی در ادغام به جامعه سرمایداری را داراست بطوری که شما نود و نه ماده خدائی انرا میتوانید به نقد بگذارید ام یک ماده انهم استثمار موستو جب گناهی نا بخشودنی است. و این رژیم نشان داد که بجز شیوه های شاهنشاهی حل مسئله ملی در سر نمیپروراند و نمیتواند بپروراند. لذا به این مضوع  یعنی بررسی تاریخی حل مسئله ملی باید پرداخت.و دردادن راه حلهای هر مسئله دقت نمود. تا اعتراضات اجتمائی توده های کارگر و زحمتکش به مسیر انحرافی سوق داده نشود.اما برخورد نژاد پرستانه نشریه ایران در سال 85 به مردم شریف و ازاده اذربایجان یک منطق کلی هم دارد و انهم اینست که جامعه سرمایداری برای بالا بردن نرخ سود و تصاحب ارزش اضافه و کاهش مبارزات طبقاتی نیازمند بکار بردن تئوریهائی است که معضلات اقتصادی سیاسی و فرهنگی که خود پدید اورده را از کانال اصلی منحرف ساخته و توده های گارگر وزحمتکش جامعه را یا در مقابل هم قرار دهد و یا اینکه با پرورش نوعی ناسیونالیسم  خطر مبارزه طبقاتی را کاهش دهد صدها دکتر و مهندس بورژوا مسئول سناریو سازی هستند.این یک طرف قضیه و اصلی ترین محور تهاجمات فرهنگی به خلقهای ساکن ایران منجمله خلق اذر
بایجان است.  ایجاد دشمنی ما بین خلقها و کارگران و زحمتکشان ملل مختلف اعم از اذری ارمنی کرد بلوچ عرب و فارس و غیره و تقسیم این زحمتکشان به خودی و بیگانه جلوی هر گونه اتحاد تاریخی گارگران و زحمتکشان را گرفته و گذشته از ارزان کردن نیروی کار کارگران و ایجاد شرایط  بهتراستثمار انهاسد راه انقلاب سوسیالیستی طبقه کارگرمیشوند.نتیجتا هر دوی این نیروها هم ر
زیم جمهوری اسلامی و هم ناسیونالیستهای الوان ایرانی در یک نکته مشترکند هر دو ضد کارگر و ضد کمونیست هستند. هر دو طرفدار حفظ شرایط موجود و هر دو حافظ دولت سرمایداری و هر دو دشمن خونین طبقه کارگر و کمو نیستها هستند.از این مسئله مسائل دیگری همچون چگونکی پاسخ دادن به مسئله ملی بیرون میاید.انچه ما کمونیستها در رابطه با حل مسئله ملی بیان میکنیم کاملا علمی و منطبق با واقعیتهای جامعه است . ما بر این باور علمی هستیم که حل مسئله ملی در دوران سیادت کنسرنها و تراستها فقط به انقلابات سوسیالیستی گره خورده است و دارای کیفیت نوین است و راه حل بورژوازی ندارد هر چند اگر منافع محافل امپریا لیستی ایجاب کند حل این مسئله را بشیوه ادغامی مثل حل مسئله یهود با تشکیل دولت اسرائیل بعد از جنگ جهانی دوم و یا بشیوه کمپرادوری مثلا ایجاد دولتهای به اصطلاح ملی در هندوستان پاکستان و جمهورهای سابق  شوروی با شیوه دوران تسلط امپریالیستی تشکیل دهد.و ناسیو نالیستهای این ملل نیز چیز بیشتری نمیخواهند. مفهوم دولت ملی برای انها بیش از این نیست خاک پرستی و پرچم پرستی مسخره ای است که تا کنون نیز اسیبهایش اسباب زحمت کارگران و زحمتکشان شده. مفهوم دولت ملی در دوران سیادت انحصارات با مفهوم دولت ملی در دوران انقلا بات بورژوائی کاملا متفا وت است و انرا تجلی نمیکند و نمیتواند تجلی سازد هر چند که در پس هر انقلاب سرمایداری نیز بلا واسطه تبدیل طبقه انقلابی بورژوازی به ضد انقلاب نهفته است.زیرا لیبرالیسم دیر زمانی است که جای خود را به امپریالیسم و دولتهای سرمایداری وابسته داده است و اگر لیبرالیسم میتوانست بعد از بقدرت رسیدن انقلابی بماند نه تبدیل به ضد انقلابی تاریخ میشد و نه به امپریا لیسم میرسید.و در دوران خاکمیت سرمایه های انحصاری و صدور سرمایه عمل حل مسئله ملی بشیوه امپریالیستی و بطور گندیده مستقیما از بالا صورت میپذ یرد که کارگران این کشورها را با هم استثمار کنند. و ملیونها کارگر و زحمتکش را به فقر و فلاکتی بی پایان سوق میدهند.در حالیکه حتی در مسئله ملی مسئله محوری پاسخگوئی به این امر یعنی امکان انقلاب سوسیا لیستی و نفی اشتی نا پذیر  مناسبات کنونی حتی در یک کشور و یا در جقرافیای خلق یا خلقهای خاصی است. گذشته از اینها ناسیو نالیستهای این ملل حتی ظا هرا هم قوانین لیبرالیستی را رعایت نمیکنند و از همین حالا برای ارامنه کردها و فارسها نقش و نشان میکشند ویا بر عکس و حا ضر هم نیستند که قبول کنند در حکومت مورد نظر ایشان این گروهای انسانی حق شهر وندی در جغرافیای مذ بور را دارند . یا اینکه حل مسئله ملی بشیوه ناسیونالیستی اش بلا جبار ناشی از بحرانهای دوره ای سرمایداری پدید می اید زمانی که پرولتاریا به لحاظ ذهنی اماده دست زدن بقدرت نیست در این حالت هیچ چاره ای بجز پیوستن به تقسیم کار بین المللی سرمایداری ندارند و ادعا هم نمیکنند. در مورد ایران نه امپریالیستها علا قه ای به این دارند که این مسئله را از بالا حل کنند و نه بحران موجود در ایران نشانه های حل بصطلاح ملی را بشیوه اقمار شوروی نشان میدهد. اما مطما حل مسئله ملی بشیوه لیبرالیسم انقلابی قرون هیجده و نوزده یعنی انقلابات ملی که در ان بورژوازی یک کشور در مقابل فئودالیسم قرار گرفته و انقلاب خود را جاری میکند و حاکمیت دولتی اش را جاری میسازد و مرزهای اقتصادی سیاسی خود را مشخص میسازد واز ایدئو لوژی ممالک محصوره فاصله میگیردعبور نخواهد کرد. با نگاه کوچکی به انقلابات بورژوا دمکراتیک قرون هیجده و نوزده اروپا میتوان موضوع را بهتر درک کرد.ناسیو نالیستهای  خلقهای تحت ستم در ایران از درک این موضوع عا جزند که  ملل ساکن ایران در مناسبات فئودالی زندگی نمیکند  که در ان عمل انقلاب بورژوا دمکراتیک موتور محرک تاریخ گردد.

خلقهای ساکن ایران در مناسبات سرمایداری زندگی میکنند ومناسبات سرمایداری قانونمندی ها وتضادها و مسائل مختلف را بشیوه دوران خودش حل میکند. ریرا تنها ابزار قابل استفاده تاریخ  ابزاری است که دیالکتیک تاریخی در اختیارش گذاشته و هیچ ضرورتی هم وجود ندارد جامعه از ابزارهای مرده نهفته در تاریخ برای حل مسائلش استفاده کند حتی اگر این عمل صورت پذیرد ابزار کهنه در ابزار دوره ادغام میشود.بعد اینکه ایران کشوری وابسته به امپریالستها است که مسئولیت جبران کاهش نرخ ارزش اضافه در کشورهای امپریالیستی را عهده دار است انرژی فسیلی انها را تامین میکند و مازاد تولیدشان را مصرف وبهمین دلیل خوب است که این ناسیو نالیستها سر خورده که دنبال ارباب جدید میدوندند بدانند که نه رژیم جمهوری اسلامی و نه امپریالیستها حاضر نخواهند شد که با حل مسئله ملی حتی بشیوه کمپرادوری مورد نظر جریا نات ناسیو نالیستی این ملل با پاسخ مثبت دادن به این مسئله بهای تولید کالا را افزایش و نتیجتا منجر به این شود که نرخ ارزش اضا فه کاهش یافته و یامنجر به افزایش بحران اقتصادی و سیاسی شود. سوما بحرانی ساختن کل خاور میانه که بیش از چهل در صد انرژی جهان از این منطقه صادر میشود و سالیانه میلیاردها دلار کالاهای امپریالیستی در این بازارها بفروش میرود دکترین قدیمی سرمایداران منطقه و جهان است. و بحرانی کردن حل مسئله ملی بشیوه سرمایداری و پاسخ حتی نیمبند ندادن به ان همانطوری که گفته شد بشیوه ناسیو نالیستهای این ملل در کشورهای مشابه ایران امکان استثمار و استعمار بیشتر را تضمین میکند .با وجودی که تمام تلاش این ناسیونالیستها این است که خود سهم بیشتری بگیرند. در صورتی که یک سازماندهی کارگری و کمو نیستی در مقابل این رژیمها صورت نپذیرد. حل واقعی مسئله ملی در این کشورها نا ممکن است . جمهوری اسلامی هم همچون رژیم شاهنشاهی درک نژاد پرستانه از حل مسئله ملی دارد. و تمام تلاشش فارس کردن ملتهائی است که از زبان و فرهنگ و جغرافیای دیگری بر خوردار هستند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Translate »