اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

رهنمود برای جنبش جاری مردم ایران

——

کارگران  و مردم آزادیخواه ایران!

تداوم جنبش اعتراضی سراسری جاری شما علیه رژیم جمهوری اسلامی، بنظر من، برای اینکه به سرنگونی یا برکناری یا فروپاشیِ قطعی این رژیم بیانجامد قبل از همه نیازمند یک رهبری واحد سراسری به شرح زیر است :
این  رهبری سراسری واحد  بدینگونه به وجود می آید که رهبران و سازماندهندگان مبارزات شما در سطح هر شهر ازمیان خود تعدادی را بعنوان هیئت واحد رهبری کننده مبارزات در آن شهر و تعداد دیگری را  بعنوان  اعضائی از هیئت واحد رهبری کننده مبارزات در مقیاس کل کشور ازمیان خود انتخاب کنند. هیئت نخست را میتوان « شورای رهبری شهر» نامید. و هیئت دوم، که از مجموع افراد منتخبِ مزبور در شهرهای مختلف تشکیل میگردد، را میتوان «شورای رهبری جنبش مردم ایران» نام گذاشت. شورای رهبری شهر درعین حال تابع شورای رهبری در سطح کل کشور بوده و درهر زمان  از یکسو بنابر مقتضیات مشخص مبارزات مردم  آن شهر و ازسوی دیگر به تبعیت از خواست های شورای رهبری جنبش مردم در سطح کل کشور تصمیم گیری میکند. باید درنظر داشت که، با توجه به وضع کنونی آگاهی اجتماعی توده های وسیع مردم و درنتیجه توازن کنونی قوای طبقاتی سیاسی، رهبران و سازماندهندگان مبارزات جاری و اعضاء شورای رهبری هر شهر و درنتیجه اعضاء شورای رهبری در سطح کل کشور  میتوانند هر مرام و مسلکی داشته باشند. وحدت و اتحاد آنان عموماً در خواست و مبارزه مشترک اشان برای از میان برداشتن رژیم «اسلامی» و اختصاراً برقراری یک رژیم سکولار و دموکراتیک و با جهت گیری اساسیِ اقتصادی بنفع زحمتکشان درچارچوب نظام سرمایه داری می باشد. و انتخاب اعضاء شوراها از بین آنان و توسط آنان  طبعاً بطریقی دموکراتیک انجام میگیرد ( البته شورای رهبری در سطح کل کشور و هریک از شوراهای شهرها میتوانند افرادی را نیز که از نظرشان صلاحیت دارند و مورد نیاز هستند ولی در زمره سازماندهندگان و رهبران مستقیم  مبارزات مردم نیستند به عضویت خود به پذیرند). جنبش انقلابی مردم، بدون این رهبری یا رهبری واحد سراسری ، دچار سردرگمی یا تشتت گشته و نمیتواند بطور موفقیت آمیز تداوم یافته و پیشروی نماید.
جزئیات مربوط به نقش شوراهای مزبور در امر هدایت و رهبری مبارزات توده های مردم را البته من نمیتوانم در اینجا تعیین کنم، ولی بطور کلی میتوانم بگویم که دامن زدن یا تداوم بخشیدن به هر شکل مشخص موردنیاز مبارزه توده ای مانند اعتصاب سراسری کارگران یا تظاهرات  وسیع و سراسری عموم افراد جامعه- درتطابق با تمایل و گرایش اکثریت توده های مربوطه مردم-  توسط این شوراهای رهبری و با توجه به روابطشان با یکدیگر که فوقاً به آن اشاره شد صورت میگیرد. بنابراین تشخیص ضرورت یا عدم ضرورت مبارزه مسلحانه در هر زمان مشخص  و درصورت اول چگونگی تشکیل نیروهای مسلح توده ای و چگونگی عملیات این نیروها و غیره نیز- به همانسان در تطابق با گرایش اکثریت افراد جامعه و افراد مسلح شده – بر عهده شوراهای مزبور میباشد.
دراینجا لازم است بطور جداگانه به این نکته بپردازم که بنظر من : اینکه  طبقه کارگر باید، درجریان مبارزات و انقلاب هایی که در آنها نیروهای طبقاتی سیاسی مختلفی شرکت دارند، صف مستقل خویش را تشکیل داده و حفظ نماید در مواردی درست است و صدق میکند که نیروهای مزبور در طی این جریان  دارای اهداف و خط مشی هایی اساساً متفاوت یا متضاد با هدف و خط مشی این طبقه باشند؛ ولی درصورتیکه چنین نباشد یعنی هدف و خط مشی خود طبقه کرگر اساساً منطبق با آنچه که آن نیروها در طی این جریان دنبال میکنند باشد، دیگر تشکیل و حفظ صف مستقل خویش برای این طبقه مطرح نبوده و لزومی ندارد. جریان مبارزات مردم ایران در بهمن 1396 و جریان جنبش انقلابی توده ای بعدی (1)–  لااقل چنانچه در آینده ای نسبتاً نزدیک انجام پذیرد- نمونه هایی از این حالت دوم هستند یعنی  هدف و سیاست کارگری- که من بیان داشته ام- منطبق با اهداف و سیاست های سایر نیروهای طبقاتی سیاسی در طی این جریانها است و لذا برای طبقه کارگر، که دراینجا تنها در هیئت متشکل از «کمونیست» ها و چپ های رادیکال و کارگران آگاه و پیشرو تجلی میابد، تشکیل و حفظ صف مستقل خود مطرح نبوده و مورد نیاز نیست ؛ البته اینها میتوانند در طی این جریانها درعین حال بنوعی امکان پذیر و مناسب با هم متحد شده و جبههً خاص خودشان را نیز تشکیل دهند. بعلاوه چنانچه اگر اینها  بکلی صف مستقلی را درطی این جریانها تشکیل دهند، بعلت نداشتن پیوند توده ای لازم، نمیتوانند و قادر نیستند جهت گیری اجتماعی و سیر پیشرفت مبارزات مردم را بطور نسبتاً تعیین کننده ای به نفع طبقه کارگر و سایر زحمتکشان تغیئر دهند. ازاین گذشته اینها جدا از عضویت اشان در شوراهای رهبری  و جدا از  کار سازماندهی و رهبری  مبارزات عمومی توده ای میتوانند  همچنان  به فعالیت های ترویجی و تبلیغی و سازماندهی خاص خود در میان توده های کارگر ادامه دهند و این  فعالیت ها را پیش ببرند و غیره.
به ادامه مطلب بازگردیم : جنبش جاری انقلابی مردم چنانچه اگر مطابق با آنچه که  فوقاً گفته شد تداوم یابد البته ممکن است به یک همه پرسی یعنی یک رفراندوم از مردم( مردم به مفهوم کل شهروندان ساکن درایران) درباره انتخاب رژیم مورد خواست اشان بیانجامد و از طریق این رفراندوم به کناررفتن رژیم اسلامی و روی کارآمدنِ رژیم جدید موردنظرشان منتهی شود. ولی باید توجه داشت که این مبارزات مردم تحت رهبری سراسری واحد و همراه با تحقق اشکال موردنیاز مبارزات آنان است که میتواند به رژیم اسلامی چنین رفراندومی را تحمیل نماید و این رژیم  به دلخواه خود یا بطریقی دیگر تن به چنین رفراندومی نمی دهد. همچنین واضح است که از میان برداشتن رژیم جمهوری اسلامی به هرطریقی که انجام گیرد، درعین حال این مردم هستند که با رأی مستقیم خود نوع رژیم جانشین آن را تعیین میکنند.
جامعه ایران درمرحلهُ تاریخی کنونی ، بنظر من، هنوز درسطحی از تکامل اقتصادی و اجتماعی قراردارد که بلحاظ عینی نیازمند  یک تحول اجتماعی دموکراتیک رادیکال( بطور نسبی بصورت یک انقلاب اجتماعی) میباشد ونه یک انقلاب سوسیالیستی بمعنای واقعی. این تحول یا انقلاب دموکراتیک، همانطور که فوقاً اشاره شد، مشتمل است بر ازمیان برداشتن رژیم جمهوری اسلامی و بطور اختصار برقراری  یک رژیم جدید سکولار و دموکراتیک (و ازجمله بلحاظ حل مسئله اقلیت های «قومی» و مذهبی بطریق دموکراتیک) و با یک جهت گیری اساسی اقتصادی بنفع کارگران و سایر زحمتکشان در چارچوب نظام سرمایه داری. بعلاوه ازلحاظ ذهنی یعنی بلحاظ سطح آگاهی طبقاتی کنونیِ طبقه کارگر و توازن قوای طبقاتی سیاسی کنونی درسطح جامعه نیز ، انقلاب یا دگرگونیِ دموکراتیک مزبور امکان پذیر و انجام شدنی است و نه انقلاب سوسیالیستی و گذار به سوسیالیسم به مفهوم راستین و واقعی( البته گذشته از اینکه شرایط ذهنی در سطح جهانی نیز برای انجام این انقلاب و دگرگونی اخیر بکلی مساعد نیست).
اینکه پس از ازمیان برداشتن رژیم اسلامی متأسفانه ممکن است گروههای کوچکی از بقایا یا طرفداران این رژیم، در ایران یا درخارج از ایران، اقدام به مبارزات مسلحانه تروریستی علیه مردم وعلیه حکومت جدید نمایند، چیزی است که نمیتوان آن را رد کرد. اما میتوان گفت که ازمیان برداشتن رژیم اسلامی در هر زمانی که صورت گیرد امکان انجام چنین عملیاتی ازجانب چنین گروههایی وجود دارد و شاید طرفداری واقعی مردم از رژیم جدید این امکان را محدودتر نماید. و میتوان گفت چنانچه ازمیان برداشتن رژیم اسلامی از طریق یک رفراندوم ، که فوقاً بیان شد، انجام گیرد این امکان و همچنین احتمال  دخالت مسلحانه خارجی علیه مبارزات مردم کمتر میشود. بهرحال باید برای جلوگیری از وقوع چنین عملیات چاره اندیشی و چاره جوئی کرد و من لااقل فعلاً نمیتوانم در این زمینه اظهار نظر کنم و فقط میتوانم بگویم که  احتمالاً چنین گروههایی فقط یا عموماً ازمیان دستجات شیعه مذهب بوجود خواهند آمد و نه سنی مذهب مانند داعش. مسئله دیگر احتمال دخالت مسلحانه روسیه به پشتیبانی از رژیم جمهوری اسلامی در جریان مبارزات مردم علیه این رژیم خواهد بود، که بنظر من این احتمال ضعیف است و بهرحال درصورت وقوع چنین دخالتی از سوی روسیه باید با آن همچون بخشی از نیروهای مسلح رژیم اسلامی مقابله نمود.

(1)-این نوشته دراصل وبرای اولین بارجهت رهنمود دادن به خیزش انقلابی وسراسری توده ای مردم ایران علیه جمهوری اسلامی دربهمن ماه 1396 ارائه گردیده است. اما درتاریخ  25 و26 اسفند همین سال یک اصلاح اساسی  درآن وارد شد ه وقدری تغییر درآن انجام گرفته ودرنتیجه به شکل کنونی درآمده است ومن فکرمیکنم که دراین شکل کنونی اش رهنمودی برای خیزش انقلابی بعدی مردم-لااقل چناچه اگرچنین خیزش وجنبشی درآینده نسبتا نزدیکی انجام پذیرد- نیزمحسوب خواهد شد.

حمید پویا

13 دیماه 1396

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Translate »