اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

چالشهای زنان با ستم جنسیتی ، ملی و طبقاتی در ایران

 

بورژوازی حاکم بر ایران و در سطح بین المللی نظام رو به زوال سرمایه داری طی سالیان متمادی تمام توان و نیروی خود را بکار گرفتند تا 8 مارس را از یادها بزدایند و یا انرا مصادر به مطلوب کنند تا از این روز، روزی بسازند همچون روز والنتاین یا روز مادر و یا از این دست مناسبتها برای ابراز احساسات غیر طبقاتی و پیکارجویانه و برابری طلبانه ای که فلسفه وجودی 8 مارس بوده و و تا سرانجام رسیدن این اهداف خواهد ماند .

رفقا و دوستان گرامی !

 میدانید و میدانیم که مسئله ستم بر زنان یک پدیده ی جهانی است و این ستم و تبعیضات در کشورهای مختلف جهان نسبت به درجه ی رشد و تکامل اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی ان جوامع و توازن قوای طبقاتی، اشکال مختلفی به خود میگیرد .

از جوامع سرمایه داری رشد یافته مثل اروپا گرفته تا کشورهای عقب مانده ، ما شاهد بروزات متخلف تبعیضات جنسی و ستم بر زنان هستیم . بنابراین بررسی مبارزات زنان بر علیه این ستم ها در راه جویی برای غلبه برآنها همچنین در پیش گرفتن اشکال مختلف مبارزه به تحلیل شرایط مشخص ان کشور نیز بستگی دارد .

در ایران نیزمبارزه علیه ستم و تبعیض و نابرابری زنان بدون توجه دقیق به ساختار اقتصادی اجتماعی سیاسی و فرهنگی در این کشور، نتیجه مطلوب به بار نخواهد آورد . پیچیدگی های فرهنگی و مذهبی ، طبقاتی ،سنت ها و نورم های اجتماعی گوناگون که طی سال های دراز شگل گرفته است و به ماندگاری خود بنا بدلایل مختلف ادامه داده ودراین مناسبات  زنان طی قرون به بند کشیده شده اند .

من با توجه به وقت کم از اوردن فاکت از کشورهای پیشرفته سرمایه داری خودداری می کنم همه شما نابرابری و وضعیت زنان را در این کشورها می بینید و یا در گزارشات متعدد بصورت روزانه می شنوید و می خوانید . ##

اما برگردیم به ایران ، واقعیت این است که در ایران تبعیض و نابرابری زنان و ستم جنسی همواره وجود داشته و چیز جدیدی نیست، اتفاقا درایران مثل خیلی از کشورهای مشابه تبعیضات جنسی با ستم طبقاتی و ملی و  غیره در هم تنیده شده و فشار زیادی را برزنان وارد میاورد.بطور مثال در دوره رژیم شاه حجاب قانونا اجباری نبود ولی میلیون ها زن توسط خانواده ها و سنت های عقب مانده مجبور بودند روسری سر کنند.

درآن شرایط مشخص که این سنت ها و قوانین شریعت رسمیت نداشت اگر به مبارزات زنان در ان زمان نگاه کنیم مشاهده می کنیم و می بینیم که  زنان اقشار متوسط با توجه به برخورداری از مواهب نظام شاهنشاهی و حمایت خانواده ها و نداشتن مشکل نظیر حجاب اجباری که امروز قانونی شده شرکت شان در مبارزات برابری طلبانه زنان وجود نداشت ویا مثل امروز بروزات علنی نداشت .اما ایا مبارزه برای برابری زنان هم ازصحنه سیاسی ایران دوران شاه غایب بود؟

پاسخ نه ! است

این مبارزات وجود داشت برجسته ترین زنان مبارزه برابری طلب زنان نظیر مرضیه احمدی اسکویی ها شهین توکلی ها و غزال ایتی ها و بسیار دیگر از زنان در سازمان چریک های فدایی خلق ایران پرچم مبارزه علیه نابرابری را در دست گرفته و زنان محروم جامعه زنان طبقه کارگر و حاشیه نشینان و زنانی که در زیر یوغ سنت های عقب افتاده میسوختن محور مبارزات آنها را تشکیل می دادند . یعنی مبارزه برای برابری اقتصادی اجتماعی و رفع تبعیضات جنسی توامان هدف آنها بود .##

 

زنان ایران امروز جزو  آندسته از زنان هستند که همچنان زیر سخت ترین فشارهای ستم قرار دارند . با وجود تحرک سیاسی و حضور چشمگیر و فعال وسیع ترین توده های زنان در قیام بهمن 57، اما زنان جزء اولین قربانیان ضد انقلاب و مرتجعین حاکم را تشکیل دادند . اولین قوانین و فتواهای ارتجاعی علیه زنان در جهت تحدید آزادیها و حقوق اجتماعی آنان صادر شد و طبعا زنان نیز به مثابه اولین گروه اجتماعی با تظاهرات و تحصن و اعتراض به مقابله با رژیم پرداختند .

هر چند که به دلایل مختلف از جمله فقر فرهنگی جامعه و نفوذ عمیق مذهب در میان توده های ناآگاه جامعه و قلع و قمع مخالفان سیاسی بویژه کمونیستها این مدافعین پیگیر حقوق زنان ،رژیم توانست با استفاده از جو رعب و وحشت حاکم بعد از کشتار مخالفان دستاوردهای دمکراتیک قیام 57 و بخصوص دستاوردهای دمکراتیک جنبش زنان را آماج حملات وحشیانه خویش قرار دهد و بدنبال اعمال سیاست ارتجاعی تحت لوای یا روسری یا توسری زنان را از حقوق خود محروم نماید  و دست آوردهای مبارزات زنان را که در طول تاریخ از چنگال حکومت های ستمگر پیشین در آورده بودند از دست زنان ربود.

بعد از قیام 57 ما با پدیده دیگر مواجهه هستیم ، با سرکار آمدن حکومت ارتجاعی جمهوری اسلامی سنت های ارتجاعی گذشته که توسط خانواده های سنتی اعمال میشد بصورت قانون شریعت جنبه قانونی به خود گرفت مثال بارز آن اجباری شدن حجاب ، دخالت در خصوصی ترین مناسبات زنان ، قانونی کردن صیغه و غیره … است.

 بعد ازقیام اینگونه شد که مبارزات زنان بر علیه ستم و تبعیض جنسی جنبه عمومی تری یافت هر چند که زنان بخشی از اقشار بالای جامعه به دلیل منافع اقتصادی خود به این قوانین ارتجاعی گردن نهادن ولی بخش بزرگ این اقشار به جنبش برابری زنان پیوستند ودرنتیجه گسترش تحصیلات بین زنان و تکامل وسائل ارتباط جمعی ورفت و آمد های میلیونی به خارج کشور سطح آگاهی زنان و نیز مردان رابالابرد ، این مسئله بدون تردید به تقویت جنبش برابری طلب زنان بویژه مبارزه علیه حجاب اجباری نمود بارز و عمومیت یافته تبعیض و ستم برزنان انجامید ، ولی این همه با همی ، همراه خودش انحرافاتی را نیز درون این جنبش آورده است من از شکل گیری جریانان فمنیستی اسلامی و اصلاح طلبی میگذرم ولی مسئله ای که می خواهم مطرح کنم عبارت از این است که این حرکات ها که در حد خودش مورد تایید است مانع توجه بیشتر به جنبه طبقاتی مسئله شده است منظورم این است که خواست ها و مطالبات طبقه محروم جامعه و ستم جنسی و ملی و طبقاتی که در ایران بر زنان اعمال میشه به فراموشی و یا اهمیت کمتری به ان داده شده .

تحلیل مشخص از شرایط مشخص که لازمه ی تعیین استراتژیک و تاکتیک های مبارزاتی است نشان مید هد که در این مبارزات فعلی برابری زنان ،مصائب و بدبختی های میلیون ها زن در حاشیه مانده و جزء فراموش شدگان هستند .

ستم و تبعیض برزنان نسبت به موقعیت طبقاتی زنان و مناطقی که درآن زندگی میکنند دارای ویژه گیهائی است که باید مد نظرقرارگیرد. مثلا بی حقوقی زنان در میان ملیتهای تحت ستم با توجه به سطح پائین رشد و تکامل اجتماعی و اقتصادی و وجود بقایای روابط و مناسبات جان سخت نظامهای کهن و پوسیده زیادتر است . در میان ملیتهای تحت ستم زنان همچون مردان علاوه بر تحمل وکار طاقت فرسای روزانه و ستم ملی  همواره از جانب آداب و رسوم ارتجاعی مردسالارانه تحت فشار و آزار قرار می گیرند واز دوجنبه وجهت ارتجاعی شوونیستی و ناسیونالیستی و نیز مذهبی تحت فشار هستند .

عدم رشد نیروهای مولد در مناطق محروم موجب شده است که زنان در تولید شرکت کمتری داشته باشند و همین دوری از تولید ، زن را از نظر اقتصادی نیازمند مرد و به برده ای در دست وی تبدیل کرده است  ، لازم بذکر است که هر چند زنانی که شاغل اند و از استقلال نسبی اقتصادی برخوردارند و از موقعیت نسبتا بهتری در خانواده و اجتماع برخوردارند ،اما در بیشتر مناطق ایران و دیگر جوامع سنتی تنها وابستگی اقتصادی نیست که زن را همچون برده ای در دست مردان نگاه داشته ، انبوهی زنان از اقشار مختلف جامعه هستند که از لحاظ اقتصادی مستقل بوده اما فرهنگ و رسوم ارتجاعی بجامانده از دوران ماقبل سرمایه داری در جوامع مختلف همچون زنجیرهای نامرئی زنان را علیرغم میل باطنی  وادار به اطاعت از مرد و خانواده میکند .

متاسقانه هنوز فرهنگ و رسومی ارتجاعی که زن را تنها ابزار تولید مثل و ارضا امیال جنسی میداند نه اینکه انسانی که میتواند و باید دوشا دوش مردان در تولید اجتماعی مشارکت نماید و از حقوق و جایگاه اجتماعی برابر با آنان برخوردار گردد درخیلی از مناطق ایران وجود دارد.

واقعیت این است که  زنان همچون مردان یک گروه همسنخ و همگون را تشکیل نمیدهند بلکه به طبقات و گروههای مختلف اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی تقسیم میشوند .  لذا باید وضعیت  ستم بر زنان را در رابطه با پایگاه طبقاتی ، اجتماعی و منطقه زندگی آنان بررسی کرد ، بنا بر محل و شرایط زندگی زنان در ایران ستم بر زنان شدت و حدت بیشتر و یا کمتری دارد در برخی مناطق ستم دو گانه و در برخی مناطق سه گانه و حتی بی حقوقی کامل ، بدون در نظر گرفتن پایگاه طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی زنان این امکان وجود خواهد داشت که جنبش زنان تنها در برگیرنده خواست ها و مطالبات اقلیتی از زنان باشد .در حالی که به لحاظ  تئوریک هدف جنبش زنان پوشش دادن نیازها و مسائل تمام زنان و دگرگون کردن نظم اجتماعی است که حافظ چنین مناسباتی است . برای درک بهتر ستم توامان جنسی وطبقاتی و ملی درمناطق مختلف واقشار گوناگون  با توجه به وقت این جلسه  به چند نمونه بسنده میکنم .که اینها نشاندهنده وزنه سنگین ستم جنسی طبقاتی و ملی برزنان است.

” زنان عشایر “

زنان عشایر را شاید بتوان مظلوم ترین و بی حقوق ترین و فعالترین زنان در ایران بشمار آورد زنانی که از سنین کودکی قامتشان زیر کار طاقت فرسا خرد شده و زنجیر آداب و رسوم کهن و ارتجاعی قرون وسطایی بردست و پای آنها سنگینی می کند . کلیه کارهای شستشو  پخت و پز ، نگهداری و تیمار  کودکان ، دوشیدن دام ها و تهیه محصولات لبنی و صنایع دستی و اکثر اوقات فروش این محصولات و تهیه مایحتاج اولیه زندگی جز وظایف زنان عشایر بشمار میرود باوجود این مرد مالک تمام دارائی های خانواده و حتی مالک زن میباشد . اگر در گوشه و کنار ایران گذر کرده باشید حتمن زنان عشایر را در حال فروش محصولات دیده اید و غم انگیز اینکه در جامعه با دیدی تحقیرامیز حتی از طرف زنان شهری ، به این زنان زحمتکش و تحت ستم نگریسته میشود و بسیار مورد تعرض جنسی و خشونت هم قرار میگیرند. زنان عشایر صد در صد بی سواد هستند و در اثرکوچ مداوم و نبود بهداشت و تغذیه بد و کار بیش از حد عمرشان کم و همیشه دو برابر سن واقعی شان به نظر می آیند . این زنان ستم وتبعیض جنسی را همزمان با تبعیض طبقاتی و ملی بردوش میکشند که دراین فرصت کم مجال پرداختن به یکایک آنها نیست. سبه دلیل مردسالاری و پدر سالاری حاکم زنان عشایر هیچگونه تصرفی بر درآمد خود ندارند چون خودشان جزء اموال مرد که سرپرست خانواده هست بحساب می آیند.

 

 

” زنان روستائی  “

 زنان روستائی و دهقانان بعنوان دومین  شاهد مثال، جمعیت قابل توجهی از زنان ایران را تشکیل میدهند طبق امار موجود  حدود 11 میلیون از جمعیت ایران را زنان روستائی تشکیل میدهند .زنانی که علاوه بر مشکلاتی که همه ی زنان در ایران با آن دست به گریبان هستند با ستم ها و تبعیضات دیگری همچنان زنجیرهای بندگی و بردگی جامعه پر از ظلم و تبعیض طبقاتی را بدوش میکشند .

فقر دلخراش و محرومیت از هر گونه حقوق اجتماعی زندگی سخت و دشوار زنان زحمتکش روستائی را تشکیل میدهد  . زنانی که از سنین کودکی در کارگاههای قالیبافی و ریسندگی در منازل و مزارع و در روستاهای دورافتاده ومحروم بدون ابزار و وسایل ابتدائی زندگی بیرحمانه استثمار شده و تمام توان و انرژی آنها را تصاحب می کنند .

 بعلت اینکه اکثر مناطق روستائی ایران هنوز به نوعی روبنای عشیره ای را دارا هستند زنان و دختران جوان روستائی با زنان عشایر تقریبا شرایطی مشابه دارند . اما این هم باز بستگی دارد که این زنان در کدام روستا و در کدام قسمت ایران بسر میبرند بطور مثال زنان در مناطق جنوب شرقی مثلا سیستان و بلوچستان و مناطق مشابه در اوضاع بسیار بدتر نسبت به زنان در کردستان و آذربایجان  و مناطق مرکزی و شمالی کشور بسر میبرند . در آن مناطق هنوز بقایای روابط و مناسبات عقب مانده نمود خود را از سنت های کهن و پوسیده قرون وسطائی در مورد زنان آشکار می سازد بطور مثال در امر ازدواج در سیستان و بلوچستان ، طبق مشاهدات عینی خود من این مردان هستند که حق انتخاب دارند ، پدر ، برادر و یا ریش سفید و بزرگ فامیل مالک زن است و در انتخاب و تعیین خواستگار برای دختران و زنان ازاد هستند و زنان و دختران به هیچ رو نمی توانند در انتخاب همسر حقی داشته باشند ، ازدواج در سنین پایین و طفولیت و ازدواج های از پیش تعیین شده جزو واقعیت های عینی در آن مناطق است . داشتن چند همسر و گزیدن دختر کم سن از سوی بسیاری از مردان امری است عادی ، در آداب و سنت مردم بلوچ طلاق اصلاً معنایی ندارد، زن ترجیح می دهد که در هر شرایطی اسم مرد روی آن باشد برای یک زن بلوچ طلاق به معنای مرگ اجتماعی است. در درگیری های بین دو طایفه بیشتر اوقات برای به اصطلاح صلح و پایان دشمنی از زنان مایه میگذارند یعنی به اصطلاح “زن به زن ” .سنت کاملا ارتجاعی و  ضد انسانی  “زن به زن”  و یا به کردی ” ژن به ژن ”  در برخی از مناطق کردستان هم علیرغم منسوخ شدن چنین سنتی اما بعنوان یک واقعیت عینی باقی است اما از نظر محتوا با آنچه در سیستان بلوچستان است تفاوت دارد . # # #

نرخ سواد زنان و دختران در مناطق روستایی یکی از پایین‌ترین نرخ‌ها در سطح ایران است ، دلایل  بسیاری وجود دارد که مهم ترین آنها استثمارشان درخانه برای تولید کالاهای تکمیلی ،تصمیم گیری مردان برای مدرسه رفتن دختر، خواهر یا همسرانشان است و دلیل دیگر نبود امکانات تحصیلی مناسب، در بسیاری از  روستاها تنها مدرسه ابتدائی وجود دارد و اگر هم احیانا مدارس راهنمایی وجود داشته باشد مردان خانواده میلی به داشتن معلم مرد پس از دوره ابتدایی برای دخترانشان ندارند و همچنین از اینکه دختران برای ادامه تحصیل و یا کار حتی بعنوان معلم  فاصله زیادی را از خانه به مدرسه در روستا یا شهر دیگری بروند ندارند. در بیشتر مناطق روستائی زنان و دختران از سنین پایین جزو کارگران فامیلی بحساب می ایند یعنی برای برادر پدر و خانواده کار میکند بدون دریافت هیچ دستمزد و مزایا و حق بیمه ای این کارها در هر روستائی تفاوت دارد اما معمولا شامل کار در مزارع و کشاورزی شامل کاشت ، داشت و برداشت محصول ، کار در کارگاه های قالی بافی و ریسندگی ، صنایع دستی ، پرورش و نگاهداری از دام و در کنار تمامی این کارها پخت و پز و نگهداری از کودکان و خدمت به همسر و یا مردان خانواده جزو وظایف طبیعی زنان محسوب میشود . زنانی هم که بصورت کارگر در بخش های از کشاورزی و یا کارگاه های اطراف روستا مشغول به کار هستند که هیچ قاعده و قانونی برآن حاکم نیست این نابرابری شامل حال کودکان کار روستا هم  می‌شود و به کودکان کار دختر دستمزد کمتری به نسبت کودک کار پسر پرداخت میشود.

در بسیاری از روستا ها به دلایل عدم قدرت رقابت با محصولات وارداتی کشاورزی و خشکسالی  کار کشاورزی دیگر درامد چندانی نداشته به همین سبب بسیاری از مردان  انرا رها و به زنان واگذار کرده و خود برای کار روانه شهرها شده و این موضوع باز فشار و مسئولیت بیشتری را بر دوش زنان روستائی انداخته است .

یعنی در واقع زنان روستائی با  ستم مظاعف و استثمار شدید در اشکال مختلف،درحالیکه عامل اصلی و اساسی تامین معیشت خانواده در جامعه روستایی هستند اما بدلیل وجود آداب و رسوم کهن و ارتجاعی قرون وسطایی درتلفیق با مناسبات سرمایه وسود درکنار تحمل تبعیضات جنسی بشدت استثمار میشوند هیچگونه حق  و حقوقی نصیبشان نمیشود و مالکیت کلیه اموال خانواده در انحصار و متعلق به مردان است .

وضعیت اقشار دیگر زنان خانواده های زحمتکش  نیز مشابه است .

 

با رشد روابط و مناسبات تولیدی سرمایه داری اقشار خرده پای  سنتی شهر و روستا از حداقل امکانات سرمایه یی خویش نیز بی بهره شده و بخشی از خانوده هایی روستای با نابودی کشاورزی برای امرار معاش و امید زندگی بهتر ناگریز بسوی شهرها کوچ کرده و به خیل حاشیه نشینها می پیوندند. زنان این خیل عظیم حاشیه نشینها یا زاغه نشینها نه دارای شرایط سنتی خویش هستند و نه میتوانند بسادگی در شرایط جدید جذب شوند .

آنان اکثرا در فعالیتهای اقتصادی غیر رسمی نظیر دوره گردی و دست فروشی و یا کارهای کاذب دیگر مشغول می باشند این زنان طعمه های مناسبی برای باندهای قاچاق مواد مخدر و همچنین مافیای فحشا هستند اعتیاد به انواع مواد مخدر در بین این زنان و خانوده هایشان بیداد می کند .

تعدادی  ازآنها که روابطی و یا اشنایی دارند در  کارگاهای کوچک و یا در کارهای مربوط به نظافت در خانه های طبقه مرفه با شرایطی شبیه برده داری مشغول به کار میشوند. و اغلب از طرف کارفرما و همکاران مرد خود مورد اذیت و آزار و تحقیر و سواستفاده های جنسی قرار میگیرند این زنان حتی در خانه از طرف پدر، همسر و برادر خود نیز تحقیر شده ومورد انواع خشونت ها قرار میگیرند کافی است که به امار و ارقام منتشر شده در روزنامه و سایت های خود رژیم مراجعه کنیم .

زن متعلق به این اقشاربه لحاظ اجتماعی و تحصیلی شرایط مناسبی برای پیدا کردن کار ندارد و اگر هم موفق به گرفتن کار در کارگاه و یا کارخانه ای شود، مزد بسیار ناچیزی به او تعلق می گیرد که حتی کفاف زندگی ساده و فقیرانه ی او را هم نمی دهد. شرایط او نسبت به زنی که متعلق به طبقه سرمایه دار

جامعه است اساساً قابل مقایسه نیست. وضعیت او حتی نسبت به زنان طبقات متوسط بسیار دشوارتر است.

امروز ه ما در ایران شاهد حضور بخشی از زنان در نهادهای سرکوب ایدئولوژیکی و نظامی و دستجات رژیم جمهوری اسلامی نظیر بسیح ، انجمنهای اسلامی، گشت های ارشاد و غیره هستیم که در سرکوب دیگر زنان حضور فعالی دارند . این زنان بیشتر متعلق به بخش سنتی  طبقه متوسط شهری هستند که  نه تنها خود را در بند و قید قوانین ضد زن موجود نمی بینند بلکه خود مدافع و برتر از دیگر زنان اقشار درجامعه می بینند و زنان فعال جنبش را غرب زده  میدانند .در  بخش جوانتر و تحصیلکرده این زنان که در بخش های خدمات آموزشی و اداری شاغل بوده به وضح میتوان  از هم گسیختگی  فرهنگی و بحران هویتی را دید که  گسترش تفکرات فمنیست اسلامی در میان این زنان به همین دلیل است .

“کلام اخر “

باید در نظر داشت که وسعت جنبش زنان با آمارگیری از تعداد زنانی که در آن فعال هستند و یا چهره های تکراری سوشیال میدیا هستند اندازه گیری نمیشود بلکه درپتانسیل آن در بسیج آحاد حتی غایب دیگر زنانی است که در راستای مبارزه اش میتواند جذب و سازماندهی کند. بنابرین حضور ضعیف و یا کلا غیبت بخش وسیعی از زنان کارگر و دیگر زنان اقشار تهیدست در این جنبش نباید به معنای خط زدن این گرایش طبقاتی در فعل و انفعالات سیاسی و مبارزاتی آن ارزیابی شود.

-اصلاح طلبانی که رشد مبارزات اجتماعی بویژه کارگری آنان را هم خواه ناخواه تکان داده و به جلو رانده است و اکنون سرنگونی طلب شده اند هم بشدت مشغول بسیج زنان درنافرمانی مدنی وحرکتهای سمبلیک و ماهیتا انفرادی شده اند. اینان با بهره گیری از امکانات و استیج سرمایه داری پروپاگاندای وسیعی در جهت مصادره دستاوردهای این جنبش براه انداخته اند. اینها نه پاسخی برای حل ستم جنسیتی به معنای کلی و دقیق آن و نه در واقع میل به طرح و به بحث گذراندن آن دارند. جنبش زنان بطور خودبخودی عرصه های گسترده تر با خلاقیتهای عملی جدیدی را در بر گرفته است که نه محصول فراخوانهای یکباره اینها از شبکه های”من وتو” و یا صدای آمریکا و بی بی سی و دیگر شبکه های مشابه بوده است و نه از نتایج دخالتگریهای مبارزاتی اینان در جنبش زنان حاصل شده است. بلکه همونطور که اشاره کردم با بهره گیری از دوربین و میکروفن ارتجاع سفید در کانالیزه کردن بخشی از این مبارزات در راستای لیبرالیزه کردن این جنبش بنفع اهداف سیاسی خود تلاش کرده  است. گرایش رادیکال و کمونیستی جنبش زنان که حیات سیاسی و آتی این جنبش را در ارتباط با مبارزات طبقاتی می بیند باید بشدت با این گرایشات ارتجاعی برخورد کرده و آنان را افشا کند. کمونیستها از هر فرصتی که مبارزات زنان را بشود بازتاب و ارتقا داد استفاده میکنند ولی نه به بهای لیبرالیزه کردن این جنبش و استفاده ابزاری از برای گرفتن امتیازهای سیاسی از امپریالیسم. نظیر مسیح علی نژاد و شیرین عبادی را میشود براحتی شناخت و افشا کرد ولی با افراد و محافلی که زیر پای اینان چهارپایه میگذارند و پرموت میکنند باید فعالانه برخورد کرد . سیاست مصالحه و سکوت با این توجیه که این گرایشات در حال حاضر خطر اصلی نیستند و یا نتیجه تلاشهای آنان برای بسیج بخشی از زنان بنفع استیج دادن به مطالبات دموکراتیک زنان بوده، بهیچ وجه بنفع گرایش رادیکال جنبش زنان نبوده و زنان همچنان باید بر مطالبات دموکراتیک خودشان در راستای پیوندش با مطالبات طبقاتی شان پافشاری کنند.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Translate »